میدونی. چون توی بعد زمان گم شده م.
به زودی دوباره شروع میکنم . :)
_
نشسته بودیم در سکوت نیمه شب با چراغای خاموش
یهو داداشم بی مقدمه گفت :
خدا پدر زنتو بیامرزه !!
منم از خنده ترکیدم :)))
اونم مونده بود که چرا
میدونی. چون توی بعد زمان گم شده م.
به زودی دوباره شروع میکنم . :)
_
نشسته بودیم در سکوت نیمه شب با چراغای خاموش
یهو داداشم بی مقدمه گفت :
خدا پدر زنتو بیامرزه !!
منم از خنده ترکیدم :)))
اونم مونده بود که چرا
تعداد صفحات : 0